روزنوشتی دیگر
سلام عزیز دلم ... مامانم خواستم بهت بگم که فقط به خاطر تو که اذیت نشی از امروز به مدیر گفتم که همه کارها را به جانشینم تحویل میدم و این یکماه باقیمانده را من کارای ایشون را نظارت بکنم و با استقبال فراوان روبرو شد چون اینطوری دیگه من همه کارها را با دقت یاد میدم و جای شک و شبهه ای هم واسشون نمی مونه واسه همین امروز وقت کردم یکم رو صندلی ریلکس بشینم واست زیارت عاشورا و حدیث کسا بخونم و اینکه بیام واست بنویسم عزیزم دلممممممممم مهبدم دیشب رفتم واست ساک حمل هم خریدم بر خلاف میل قبلیم ولی خب گفتم تو ماشین کجا بذارمت یه موقع ترمز میزدم گوله میشدی میفتادی پایین بعد دیگه اونموقع اینطوری که نمی خندیدم دو دستی میزدم تو سرم الان دیگه...
نویسنده :
الي
16:38